چند روایت از یک مخمصه/فکر مهاجرت تحصیلی را از سرتان بیرون کنید!\

چند روایت از یک مخمصه/فکر مهاجرت تحصیلی را از سرتان بیرون کنید!

  • کد خبر: 215396
  • چاپ
  • انتشار: 08 دی 1397 - 07:56

استنادنیوز؛ «شما تو بهترین دانشگاه اروپا باشی بعد بخوای برگردی ایران بری خدمت چه حسی داری؟». شما که این جمله را می‌خوانید چه حسی دارید؟

حدود ۳۰ هزار دانشجوی دختر و پسر ایرانی در کشورهای مختلف جهان مشغول تحصیلند. بخش قابل توجهی از آنان در معتبرترین دانشگاه‌های دنیا درس می‌خوانند؛ در رشته‌هایی که در دانشگاه‌های خودمان وجود ندارد. این دانشجویان بعد از فارغ‌التحصیلی می‌توانند به کشور برگردند و چرخ علم و البته اقتصاد کشور را به گردش دربیاورند. اما اخیراً دولت تصمیم گرفته ارز دانشجویی را به قیمت آزاد به آنها بفروشد. تبعات منفی این کار کمی خارج از حد تصور است.

بخش اول: یک روایت از چند گرفتاری

تا اواسط تابستان امسال دانشجویانی که برای ادامه‌ی تحصیل خود جهت مقاطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاه‌های معتبر دنیا و مورد تایید وزارتخانه‌های علوم و بهداشت به کشورهای دیگر سفر می‌کردند با ارائه‌ی مدارک خود این امکان را داشتند که از ارز دولتی با نرخ ۴۲۰۰ تومان استفاده کنند اما با قطع «ارز دانشجویی» حالا باید ارز را به قیمت آزاد تهیه کنند که این قیمت برای دانشجویانی که براساس نرخ کمتر از چهار هزار تومان برای ادامه‌ی تحصیل برنامه‌ریزی کرده بودند تقریباً کمرشکن است.

اغلب دانشجویان یا روی پس‌انداز خود حساب کرده بودند یا کمک خانواده اما در شرایط فعلی تمام محاسباتشان به هم ریخته؛ نه راه پیش دارند، نه راه پس و علی‌رغم وعده‌ی مسئولان وزارت علوم و وزارت بهداشت پرداخت ارز دولتی به دانشجویان، با بخشنامه‌ی بانک مرکزی قطع شد.

در این مدت عده‌ای از دانشجویان و خانواده‌های آنان پیگیر تخصیص مجدد ارز دولتی بوده‌اند؛ کمپین راه‌اندازی کرده‌اند، با مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس مکاتبه و دیدار و گفت‌وگو کرده‌اند و در مواردی مقابل سازمان‌های مربوطه تجمع کرده‌اند. نتیجه؟ فعلاً هیچ.

تنها راهی که دولت پیش پای این دانشجویان گذاشته بازگشت به کشور و ادامه تحصیل در دانشگاه‌های داخلی است. بسیار عالی؛ اما ظاهراً کسانی که این «امکان» را برای دانشجویان در نظر گرفته‌اند چندان به شرایط امکانِ آن فکر نکرده‌اند.

حدود ۳۰ هزار دانشجو در دانشگاه‌های معتبر خارجی تحصیل می‌کنند که در ۶ ماهه اول امسال ارز دانشجویی دریافت کرده‌اند و طبق برآوردهای صورت‌گرفته با توجه به محدودیت‌های جدید برای ثبت نام ارز دانشجویی این تعداد به حدود ۱۹ هزار نفر کاهش یافته است که تمامی آنان به دلایل مختلفی خارج از اختیارشان فاقد حمایت مالی از دانشگاه خود هستند. آیا ظرفیت پذیرش این تعداد دانشجو و تنوع رشته‌های تحصیلی آنان در دانشگاه‌های داخلی وجود دارد؟ در صورت بازگشت، با توجه به اینکه رتبه جهانی اکثر دانشگاه‌های خارجی مورد تایید وزارتین به مراتب بهتر از دانشگاه‌های داخلی است، آیا این امکان وجود دارد که در دانشگاهی با همان سطح ادامه تحصیل بدهند؟ باتوجه به محدودیت زمانی دانشجویان، آیا وزارتخانه‌های علوم و بهداشت زمان و سرعت عمل کافی برای انتقال این دانشجویان را دارند؟ اگر فرضاً تمام دانشجویان به دانشگاه‌های داخلی برگردند، آیا سپهر علمی کشور و دانشگاه‌ها دچار رکود علمی نمی‌شوند؟ آیا ممکن است بدون ارتباط با دانش روز دنیا توقع پیشرفت علمی و بعد اقتصادی کشور را داشته باشیم؟ آیا دولت هیچ تعهد یا مسئولیتی نسبت به این دانشجویان ندارد؟

طبق آخرین توافق وزارت علوم و بانک مرکزی، قرار شده دانشجویان با هزینه ی شخصی خود ارز را از بازار آزاد تهیه کنند. اما اگر قرار است دانشجو ارز را به قیمت آزاد تهیه کند، چرا باید در سامانه‌ی مربوطه ثبت‌نام کند و «تعهد خدمت» بدهد؟ نکته‌ی دیگر اینکه نرخ سامانه‌ی «نیما» و «سنا» وابسته به بازار آزاد است و هر روز تغییر می‌کند. با این شرایط آیا تمام دانشجویان بطور عادلانه و به یک قیمت ارز تهیه می‌کنند یا هر کسی بسته به اقبال خود باید برای تحصیل هزینه کند؟ در ادامه سعی می‌کنیم به بخشی از این سؤالات پاسخ بدهیم. اما پیش از آن بیایید روند اتفاقات را بطور مختصر مرور کنیم.

تا پایان شهریور امسال دانشجویانی که برای ادامه‌ی تحصیل خود به کشورهای دیگر سفر می‌کردند با ارائه‌ی مدارک خود، این امکان را داشتند که از ارز دولتی با نرخ ۴۲۰۰  تومان استفاده کنند. اما بانک مرکزی بخشنامه‌ای صادر و مقرر کرد که دانشجویان از اول مهرماه ارز مورد نیاز خود را با قیمت آزاد از دو بانکی که معرفی کرده بود، بخرند.

این تصمیم برای دانشجویان خارج از کشور شوک بزرگی بود. آنها بر مبنای قیمت ارز دولتی برنامه‌ریزی کرده بودند و بسیاری با افزایش ناگهانی هزینه‌ها توان گذران زندگی در کشورهای خارجی را ندارند. تا امروز پیگیری‌های آنان از نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، رئیس سازمان برنامه و بودجه، رئیس دفتر رئیس جمهوری، کمیسیون‌های مختلف مجلس و دیدار با نمایندگان و مسئولان نتیجه‌ای نداشته و تصمیم جدیدی در این‌باره اتخاذ نشده است.

هستید بر آن عهد که بستید؟

وزارت علوم و وزارت بهداشت هر ساله فهرستی از دانشگاه‌های «مورد تأیید» را منتشر می‌کنند که دانشجویان متقاضی مهاجرت تحصیلی اگر می‌خواهند از مزایایی نظیر به رسمیت شناخته‌شدن مدرکشان در داخل کشور یا ارز برخوردار شوند باید حواسشان باشد که دانشگاه مقصدشان حتماً در این فهرست باشد. طبعاً موردتأییدنبودن به این معنی است که دانشگاه مقصد سطح پایین است و ارزش «سرمایه‌گذاری» ندارد.

پرسش مهم اما بی‌جواب این روزها این است که آیا دولت متعهد به تأمین ارز دانشجویان نبوده است؟ گرچه پاسخ برخی مسئولان بلندپایه در دولت منفی است اما قوانین و شواهد حاکی از این است که چنین تعهدی حتی در زمان جنگ تحمیلی نیز وجود داشته و دولت در تمام این سال‌ها ارز دانشجویی را با قیمتی پایین‌تر در اختیار دانشجویان قرار می‌داده است.

بند ۵ ماده‌ی ۲ دستورالعمل «ارائه‌ی تسهیلات به متقاضیان ادامه تحصیل در خارج از کشور با  هزینه‌ی شخصی» مصوب ۲۷/ ۳/ ۱۳۸۱ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری «صدور مجوز ارسال ارز از طریق مجاری معتبر بانکی به میزان مصوب هیئت دولت و به نرخ روز» را از جمله «تسهیلات» این دسته از دانشجویان قلمداد کرده است. پیش از افزایش ناگهانی نرخ ارز در تابستان امسال، دولت ارز دانشجویی را همواره به نرخ دولتی در اختیار دانشجویان قرار می‌داد و به نوعی «نرخ روز»، نرخی بود که دولت برای ارز تعیین می‌کرد؛ یعنی نرخِ روزِ ارزِ دولتی. اما در شرایط فعلی که ارز چند نرخ متفاوت دارد، نرخ روز کدام است؟

اینجا دقیقاً جایی است که دولت از تعهد قبلی خود شانه خالی می‌کند و برخلاف روال سابق، می‌گوید نرخ روز همان نرخ ارزِ آزاد است. حال این پرسش مطرح است که اگر طبق قانون، مبنای نرخ روز، نرخ ارز دولتی بود، چرا ناگهان مبنا عوض شد؟ یا اگر پیش از این هم مبنای نرخ روز، نرخ ارز آزاد بود، دولت بر مبنای کدام قانون به دانشجویان ارز دولتی می‌داد؟

علیرضا نصر دانشجوی دکتری رشته‌ی «معماری ارتباط» دانشگاه پلی‌تکنیک مادرید (رتبه‌ی ۳۱ جهانی در شاخه معماری) که مدتی است پیگیر تعیین تکلیف این ماجراست و تبدیل به «فعال ارز دانشجویی» شده است، به ایسنا می‌گوید: «معمولاً اینگونه قوانین، عطف بماسبق نمی‌شوند زیرا در این صورت حقوق مکتسبه شهروندان تهدید می‌شود؛ یعنی اگر قرار باشد دولت دست از حمایت دانشجویان بردارد و آنان را روانه‌ی بازار آزاد کند این نباید شامل حال دانشجویانی شود که با حساب نرخ قبلی ارز مهاجرت کرده‌اند. دولت باید ارز دانشجویان قبلی را تأمین کند و قانون جدید را برای دانشجویانی که در سال‌های بعدی تصمیم به مهاجرت می‌گیرند، اعمال کند. به این ترتیب فرد می‌تواند تصمیم بگیرد که با این نرخ، توان و امکان مهاجرت تحصیلی را دارد یا نه؛ اینطور گرفتار کردن قشر جویای علم در مشکلات دور از انصاف است».

علیرضا و همسرش هر دو در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، دانشجوی دانشگاه تهران بودند و از سال ۲۰۱۷ در اسپانیا در مقطع دکتری تحصیل می‌کنند. گرایش‌های تحصیلی‌ آنان در دانشگاه‌های داخلی وجود نداشته و تصمیم گرفتند همراه فرزندشان به اسپانیا بروند.

او درباره‌ی توجیه پرداخت ارز دانشجویی می‌گوید: «چرا دولت به جای تک‌نرخی کردن ارز به قیمت مثلاً ۹ هزار تومان یا همان ارز آزاد، به کالاهای اساسی ارز دولتی اختصاص می‌دهد؟ بخاطر اینکه فشار کمتری به جامعه وارد شود. این دانشجوها هم بخشی از جامعه‌اند. دولت در ایران سوبسیدهای مختلفی به مردم می‌دهد اما با تصمیمات جدید و یک‌شبه، ما حتی آب خوردنمان را هم باید با ارز آزاد تأمین کنیم!».

او ادامه می‌دهد: «دولت باید نگاه سرمایه‌گذاری داشته باشد. اگر نگاه هزینه‌ای کنیم به این قضیه، دولت نباید به دانشجوها ارز بدهد. اما اگر نگاه سرمایه‌گذاری باشد - سرمایه‌گذاری‌ای که چند سال بعد نتیجه‌اش را می‌بیند - آن وقت دولت باید برای دانشجوها ارز تأمین کند. زمانی که رئیس‌جمهوری در سخنرانی‌هایشان نرخ ارز را بسیار پایین‌تر از نرخ فعلی اعلام می‌کردند، زمانی که معاون اول ایشان در اردیبهشت‌ماه معاملات ارزی با نرخ غیر از ۴۲۰۰ تومان را قاچاق اعلام کردند، زمانی که وزیر محترم علوم گفتند «دانشجویان نگران ارز دانشجویی نباشند»، ما به دولت اعتماد کردیم و الان توقع داریم پشتمان خالی نشود».

ارز دانشجویی؛ سرمایه‌گذاری بی‌بازگشت؟

برای ندادن ارز دولتی به دانشجویان استدلال‌های مختلفی مطرح می‌شود و به نظر می‌رسد چند پیش‌فرض کم و بیش غلط درباره‌ی دانشجویان خارج‌رفته در ذهن عامه و البته برخی مسئولان حاکم است: اولین پیش‌فرض این است که دانشجویی که خارج از کشور تحصیل می‌کند از قشر «مرفه» است و نباید از دولت توقع یاری و یارانه داشته باشد.

دوم اینکه کسانی که برای تحصیل از کشور خارج شده‌اند مشغول خوش‌گذرانی ضمن تحصیلند! و نباید هزینه‌ی این خوشگذرانی را از بیت‌المال بگیرند.

و سومین و مهم‌ترین پیش‌فرض غلط این است که دانشجویی که در مقطع کارشناسی ارشد یا دکتری فارغ‌التحصیل شود دیگر به کشور برنخواهد گشت و دلیلی ندارد دولت برای تحصیل به او کمک کند.

از دوتای اول که بگذریم، علیرضا نصر درباره‌ی پیش‌فرض سوم می‌گوید: «باید دید چرا این دانشجوها تصمیم می‌گیرند به کشور برنگردند؟ آیا زمینه‌های کاری مناسبی دارند و برنمی‌گردند؟ اگر مسئولان به جای قطع حمایت، این مسائل را حل کنند، بخش زیادی از این قشر به کشور برمی‌گردند. بعلاوه این وظیفه‌ی دولت و دستگاه‌های ذی‌ربط است که روی پرداخت ارز نظارت دقیق داشته باشند و تعهدات کافی از افراد اخذ کنند که بازگشت آنها به کشور تضمین شود».

اگر استدلال این باشد که این دانشجویان به کشور برنمی‌گردند پس نباید منابع ارز دولتی به آنان داد، با قاطعیت می‌توان گفت این تصمیم هیچ کمکی به بازگشت آنان نخواهد کرد! چه بسا عزم آنان را برای مهاجرت همیشگی قوی‌تر کند و موجب از دست رفتن بخشی از نخبگان و متخصصان آتی شود.

نصر می‌گوید در نامه‌هایی که به نهادهای مختلف فرستاده شده، پیشنهادهایی برای تخصیص دقیق‌تر ارز دانشجویی در شرایط فعلی اقتصادی کشور و کاهش هزینه‌های دولت مطرح شده است؛ از قبیل اینکه تخصیص ارز از این به بعد با «در نظر گرفتن شرایط دانشجویان بر اساس رشته، مدرک تحصیلی و منطقه‌ی تحصیل»  انجام شود تا هم مشکل بخش قابل توجهی از دانشجویان مرتفع شود و هم هزینه‌های دولت کاهش پیدا کند.

بخش دوم: چند روایت از یک مخمصه

دانشجویانی که در دانشگاه‌های مورد تأیید هم تحصیل می‌کنند بعد از افزایش شدید نرخ ارز شرایط مناسبی برای ادامه‌ی زندگی و ضمناً ادامه‌ی تحصیل ندارند. اغلب دانشجویان خارج‌رفته دلایل قانع‌کننده‌ای برای این کار دارند: نبود رشته‌ی موردنظر در دانشگاه‌های کشور، کیفیت پایین دانشگاه‌های داخلی، کمبود امکانات آزمایشگاهی و اساتید ناکارآمد، کنکور و سهمیه‌ها و شرایط سخت ورود به برخی رشته‌های پرمتقاضی، اعتبار مدرک و در نهایت نبود چشم‌اندازی روشن برای آینده‌ی شغلی.

اما حالا آنان با قطع ارز دانشجویی دچار مشکلات عدیده‌ای شده‌اند. تعدادی از دانشجویان برخی از مشکلات خود را به ایسنا بیان کرده‌اند؛ مشکلاتی که برای دانشجویان در هر کشوری که باشند کم و بیش یکسان است: عدم تمرکز کافی روی تحصیل، فشار مالی بر خانواده‌ها، افزایش بار روانی و تحمل بیش از حد فشار عصبی، افت شدید سطح زندگی، تغییر رژیم غذایی و دشواری در تأمین حداقل‌های زندگی دانشجویی، یأس و سرخوردگی، ناتوانی در پرداخت شهریه، احتمال ترک تحصیل اجباری و ... .

سمیرا شاد که سال ۲۰۱۴ برای تحصیل در مقطع ارشد رشته‌ی مدیریت معماری به دانشگاه پلی‌تکنیک میلان ایتالیا رفته، می‌گوید به دلیل افزایش ناگهانی قیمت ارز و قطع ارز دانشجویی «بشدت در شرایط نامساعد مالی قرار گرفتم چون پول اولیه را که همراه آوردم بلافاصله برای شهریه و کرایه خانه خرج کردم و برای خرج‌های ضروری دیگر مجبور به شب‌کاری در رستوران شدم که در وضعیت تحصیلم مشکل اساسی ایجاد کرد».

یاسی بشیری که از سال ۲۰۱۶ دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت مهندسی در دانشگاه پلی‌تکنیک میلان است، می‌گوید گرایش تحصیلی او (فناوری دیجیتال و نوآوری بازاریابی) در دانشگاه‌های ایران نبوده و به همین دلیل از کشور خارج شده است. او می‌گوید: «در ایتالیا کار دانشجویی وجود ندارد. بنابراین کل هزینه‌های ما از طرف خانواده تأمین می‌شود و با گرانی ارز و تورمی که داخل ایران وجود دارد تأمین‌کردن ارز خیلی خیلی دشوار شده و خیلی از دوستان از ادامه‌ی تحصیل انصراف داده‌اند. با داشتن ارز دانشجویی با قیمت قبل، حداقل می‌دانستیم که نیاز اولیه را که شامل مسکن می‌شود، می‌توانیم تأمین کنیم و بعد با خیال آسوده‌تر به درس و تحصیل ادامه می‌دادیم».

محمد ذکایی‌فر، دانشجوی کارشناسی ارشد مکانیک در دانشگاه پلی‌تکنیک میلان ایتالیا، از سال ۲۰۱۶ در این دانشگاه تحصیل می‌کند. رشته‌ی تحصیلی او یعنی virtual prototyping در دانشگاه‌های داخلی وجود نداشته و بعلاوه معتقد است سطح علمی و اعتبار مدرک دانشگاه‌های خارجی برای موفقیتش در آینده‌ی شغلی حیاتی است.

او درباره‌ی مشکلاتی که قطع ارز دانشجویی برایش پدید آورده می‌گوید: «به جای اینکه تمام توان خود را برای درس خواندن بگذاریم، باید به فکر مشکلات ارز، قیمت روزانه آن، فشار روی خانواده و ... باشیم که این دغدغه‌ها به شدت راندمان تحصیل را پایین می‌آورند».

محمد که در ایران دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بوده با انتقاد از تصمیم بانک مرکزی ادامه می‌دهد: «مگر وظیفه‌ی دولت غیر از فراهم‌کردن آسایش برای ملت است و مگر دانشجو جزء این ملت نیست؟ بدن انسان وقتی شروع به خونریزی می‌کند تا آخرین لحظه سهم خون‌رسانی مغز را کاهش نمی‌دهد تا دچار مرگ مغزی نشود. علم یک کشور مثل مغز یک انسان است».

پروانه رستگار دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته‌ی «توسعه و روابط بین الملل» در دانشگاه «ساپینزا»ی ایتالیا است. او در دانشگاه شیراز لیسانس و در دانشگاه تهران فوق لیسانس گرفته اما می‌گوید به دلیل اینکه تصور می‌کرد «جز با رانت و پارتی هیچوقت به جایگاهی که شایسته یک فرد تلاشگر است» نمی‌رسد، با امید به اینکه تا زمان بازگشتش روندها تغییر یافته باشد ایران را ترک کرده است و حالا می‌گوید: «با شرایط پیش‌آمده مطمئن شدم مسئولان از خروج ما خیلی هم خوشحال و راضی هستند و میدان برای جولان دادن نالایقان باز است».

ایمان دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه EMU قبرس شمالی در رشته‌ی معماری است. او می‌گوید: «با متوسط هزینه‌ی ماهانه هزار دلار برای یک زندگی دانشجویی، قبلاً روی کمتر از چهار میلیون تومان برنامه‌ریزی کرده بودم اما حالا باید بیش از ۱۰ میلیون هزینه کنم. این مسئله باعث شده حتی در ساده‌ترین هزینه‌های خودمان مثل تهیه‌ی بلیت اتوبوس و خورد و خوراک معمولی هم دچار مشکل شویم. با یک وعده غذا در شبانه‌روز باز هم کم می‌آوریم. وضعیت ما بین دانشجویان سایر کشورها بازخورد خوبی ندارد. با این وضعیت قطعاً تمام زندگی، اهداف و تلاش‌هایی که برای رسیدن به این جایگاه داشته‌ایم نابود می‌شود. سؤال اینجاست که برای چه باید نابود شویم؟!».

محمد قلندر که از سال ۲۰۱۳ در دانشگاه «اژه» در شهر ازمیر پزشکی می‌خواند، می‌گوید: «بانک مرکزی یک‌شبه یک شوک بزرگ به همه دانشجوها وارد کرد. باید حداقل یک فرصت یکی‌دوساله به دانشجوها می‌داد که فکری به حال خود کنند. حتی آمریکا که کشور ما را تحریم کرده از یک سال قبل خبر داده و آن هم مرحله به مرحله بوده است ولی متأسفانه افراد تصمیم‌گیرنده درمورد ارز دانشجویی با یک تصمیم یک‌شبه با سرنوشت چندهزار دانشجو بازی می‌کنند».

علیرضا مؤمنی که دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی انرژی در دانشگاه البورگ دانمارک است، می‌گوید دانشکده‌ای که در آن تحصیل می‌کند در رنکینگ جدید مهندسی انرژی، در دنیا چهارم شده و در اروپا اول. او هم دلیل خروجش از کشور را دغدغه‌ی آینده‌ی شغلی عنوان می‌کند و می‌گوید در حوزه‌ی مورد علاقه‌اش یعنی «انرژی‌های سبز»، ایران از نظر دانش ضعیف است. با این حال درباره‌ی بازگشتش به ایران بعد از تحصیل می‌گوید: «اگر بستر کاری و حقوقی خوبی در ایران برایم فراهم شود، چرا که نه؟ شک نکنید اگر دانشگاه و کار خوبی در منطقه پیدا می‌کردم به هیچ‌وجه مهاجرت نمی‌کردم».

او یک کار پاره‌وقت دانشجویی پیدا کرده و می‌گوید: «روزی سه ساعت در یک فروشگاه کار می‌کنم. با این کار هم خرج زندگی در نمی‌آید. اگر کار نکنم، پدرم نمی‌تواند دلار ده‌ هزار تومانی برایم بفرستد. من هشت صبح تا چهار بعد از ظهر دانشگاهم. پنج سر کار می‌روم و هشت شب برمی‌گردم و استراحت می‌کنم. برخی فکر می‌کنند ما اینجا خوشگذرانی می‌کنیم ولی باور کنید این روند اصلا مفرح نیست!».

او ترس‌های بزرگی دارد: ترس از بازگشت همراه با شکست‌. می‌گوید: «یک ترم اینجا هزینه کردم. قبلش برای آمدن هزینه کردم و اگر الان برگردم، ۵۰ میلیون تومان ضرر کرده‌ام و هیچ چیز در دستم نیست. خیلی هم امکانش وجود دارد که مجبور شوم برگردم. به هر حال من باید پولی داشته باشم که اینجا زنده بمانم. برگشتن من یعنی تلف شدن دو سال عمرم؛ سرخورده شدنم. شما در بهترین دانشگاه اروپا باشی بعد بخواهی برگردی ایران و به سربازی بروی، چه حسی داری؟».

او در آخر می‌گوید: «مسئله ساده است: ما بر اساس ارز دانشجویی دولتی برنامه‌ریزی کرده‌ایم. تلاش کردیم و به جایگاهی که می‌خواستیم، رسیدیم اما دولت از مسئولیتی که برعهده دارد سر باز می‌زند! غرب به اندازه‌ی کافی تحریممان کرده است. دیگر خودمان جوان‌هایمان را تحریم نکنیم. اگر می‌خواهند مدیریت منابع کنند که نباید از بودجه آموزشی - فرهنگی کم کنند. اگر کشور به خودباوری و استقلال و تولید فکر می‌کند، نبض آن دست من و امثال من است. ما می‌توانیم ایران را به دنیای مدرن وصل کنیم. دوباره می‌گویم، اگر شرایط کاری مناسب فراهم شود، من برمیگردم ولایتم و با عشق کار می‌کنم».

نمی‌شود این دانشجویان برگردند تا در دانشگاه‌های ایران تحصیلشان را ادامه بدهند؟ به نظر می‌رسد در اغلب موارد پاسخ منفی باشد.  

امین صفا دانشجوی دکتری ایمونولوژی پزشکی دانشگاه کلمپلوتنسِ مادرید بعد از گران‌شدن ارز و مشکلات ناشی از آن، خردادماه امسال تصمیم گرفت دعوت مسئولان را لبیک بگوید و به کشور برگردد. نتیجه: بعد از ۷ ماه، پرونده هنوز بررسی نشده!

امین در دانشگاهی درس می‌خواند که رتبه علمی در میان دانشگاه‌های جهان ١٥٠ و رتبه‌ی دانشکده‌ی پزشکی آن ٥٩ است. انگیزه‌ی او از مهاجرت تحصیلی «ادامه‌ی تحصیل در دانشگاهی معتبر و ارتباط با استادان صاحب سبک و صاحب‌نظر در حوزه‌ی تحصیل» بوده است. او می‌گوید دانشگاه کلمپلوتنس چندین برنده‌ی جازه‌ی نوبل دارد و در دنیا شناخته‌شده است.

رشته‌ای که امین در آن تحصیل می‌کند در دانشگاه‌های داخلی هم وجود دارد؛ برای مثال دانشگاه تهران. اما او می‌گوید رتبه‌ی دانشگاه تهران حدود ۴۰۰ رتبه پایین‌تر از محل تحصیل فعلی اوست. بعلاوه دانشگاهی که در آن تحصیل می‌کند به ‌نسبت دانشگاه‌های داخلی شهریه‌ی ناچیزی دارد: «سالانه فقط ۴۰۰ یورو؛ البته دانشگاه ماهانه ۲۰۰ یورو هزینه‌ی مواد آزمایشگاهی را هم برای دانشجویان خود تأمین می‌کند. اما تأمین هزینه‌ی ماهانه ۵۰۰ یورو برای یک زندگی دانشجویی کار مشکلی است.»

امین می‌گوید با این وضع از ادامه‌ی تحصیلش قطع امید کرده و تنها امیدش به اختصاص مجدد ارز دولتی است. با شرایط فعلی او ناچار است به ایران برگردد. برای بازگشت درخواستی را هم در سامانه‌ی وزارت بهداشت ثبت کرده اما می‌گوید بعد از هفت ماه به او گفته‌اند «پرونده شما تحت بررسی قرار نگرفته است».

از او درباره‌ی علت بررسی‌نشدن پرونده‌اش و جوابی که به او داده‌اند می‌پرسم. می‌گوید: «تنها جوابی که دادند این بود که هنوز فرصت نکردیم!». او می‌گوید به دلیل مشکلاتی که پیش آمده تا حال چندین بار تصمیم گرفته از ادامه‌ی تحصیلش انصراف دهد.



telegramestenadnews

نظر دادن

1990862 531 27181

instagram estenad

telegram estenad

فرم جذب خبرنگار استنادنیوز

 

آخرین اخبار