امام خمینی(ره)؛ رهبری ساده‌زیست، سیاستمداری دشمن‌شناس\

امام خمینی(ره)؛ رهبری ساده‌زیست، سیاستمداری دشمن‌شناس

  • کد خبر: 216892
  • چاپ
  • انتشار: 14 خرداد 1398 - 11:31

استنادنیوز؛ این روزها سخن از بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بسیار است چرا که با نزدیکی به ایام ۱۴ خرداد نگاه‌ها به سمت مرقد مطهر آن روح خدا بر می‌گردد و سیل عظیمی از دوستداران، یاران و عاشقان رهسپار حرم یار می‌شوند.

امام خمینی(ره)؛ رهبری ساده‌زیست، سیاستمداری دشمن‌شناس

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس- اینروزها سخن از امام راحل، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی بسیار است چرا که با نزدیکی به ایام ۱۴ خرداد تقریبا نگاه‌ها به سمت مرقد مطهر آن روح خدا بر می‌گردد و سیل عظیمی از دوستداران، یاران و عاشقان رهسپار مسیر حرم یار می‌شوند. این بیعت هر ساله هر چند جانگداز خواهد بود اما یک بازنگری به سیره و شخصیت حضرت امام را به دنبال دارد.

برای شناخت علل تبلور عشق خمینی پس از سه دهه از غروبش، الزام به بازخوانی شخصیت سیاسی او را بیش از پیش طلب می‌کند. بدین منظور بر آن شدیم این بررسی  را در ابعاد سیاسی و مدیریتی زندگی امام دنبال کنیم.

*زهد تقوی و ساده زیستی

به نظر ویژگی‌ سلوک، زهد و تقوای امام و جدال با نَفس و دل نبستن به زندگی دنیوی بدیهی ترین علت اتصال قلوب ملت با خمینی است. در بخشی از خاطرات مرتبط با امام راحل آمده است که خانه امام در نجف اشرف سرداب و کولر نداشت و زندگی در آن خانه بسیار ‏‎ ‎‏سخت و غیر قابل تحمل بود. تا این‌که مسؤولین دفتر ایشان کولر کوچکی خریده و ‏‎ ‎‏در خانه آوردند.

امام با دیدن کولر فرمودند: با اجازه چه کسی این را خریده‌اید؟! پاسخ ‏‎ ‎‏دادند: حاج آقا، گرما طاقت‌فرساست و یکی از آقایان داوطلبانه آن را هدیه کرده ‏‎ ‎‏است. امام فرمودند: شما در نجف بگردید و اگر همه علما و طلاب کولر داشتند، ما هم ‏‎ ‎‏از این استفاده خواهیم کرد. مسؤولین دفتر شروع به تحقیق کردند و مشخص شد که از ‏‎ ‎‏دوستان امام فقط حاج حبیب‌الله اراکی کولر ندارد، امام هم دستور فرمودند که کولر را ‏‎ ‎‏در خانه ایشان نصب نمایند. من جریان را از حاج آقا اراکی نیز سؤال کردم و ایشان ‏‎ ‎‏گفتند: آقای خمینی این کولر را به من هدیه کردند و هرچه اصرار کردم که آقا خود ‏‎ ‎‏شما اولی هستید، قبول نفرمودند. به هر حال پس از گذشت دو سال از این واقعه، امام ‏‎ ‎‏اجازه خرید کولری برای منزل‌شان دادند.‏

نمونه دیگر از این بحث تعجب مهمانان خارجی از سادگی زیستی خمینی کبیر بود. حاج حسین مرتاضی از نیروهای امنیتی دفتر حضرت امام در خاطراتی بیان داشت:« یک روزی یک آمریکایی که در قالب یک گروه برای دیدار با حضرت امام(ره) به جماران آمده بود، وقتی وارد جماران شد، از من پرسید: «پس کاخ امام کجاست؟» وقتی او را به داخل حیاط منزل امام(ره) بردیم در فصل زمستان بود و با پلاستیک حیاط را پوشانده بودیم. زمانی که این صحنه را دید، بسیار منقلب شد و مثل ابر بهاری اشک ریخت. واکنش او نسبت به رهبر ایران تماشایی بود و هر چقدر که با بیت و خصوصیت‌‌های زندگی حضرت امام(ره) بیشتر آشنا می‌‌شد، احساس شرمساری بیشتری می‌‌‌کرد.»

*صداقت در کلام و رفتار

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سید حسینی‌قمی استاد حوزه علمیه قم پیرامون نقش صداقت در رفتار و کردار خمینی کبیر می‌گوید: رمز پیروزی صداقت است، امام خمینی (ره) در انقلاب اسلامی موفق شدند، چراکه مردم به صداقت ایشان باور داشتند و همه مردم با امام راحل همراهی کردند.

راز تأثیر شگـفت عمل و کلام امـام خمینی در روح و روان شنونده آن را بایـد در هـمـیـن اصـالت انـدیشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد. 

حجه الاسلام سید احمد خمینی فرزند گرانقدر امام راحل در کتاب پا به پای آفتاب می‌گوید «مهمترین خصلت امام صداقت ایشان بود. ایشان هرگز اینگونه نبودند که آن چیزی‏‎ ‎‏را که بیرون می گویند وقتی داخل خانه آمدند ناچار باشند چیز دیگری بگویند.‏»

آیت الله جعفر سبحانی نیز در این باره بیان داشت ‏‏امام، پس از ورود به قم در مدرسۀ دارالشفا حجره گرفته و در آنجا سکنی گزیدند.‏‎ ‎‏ روزی در ضمن صحبت می فرمودند: «کلیه طلاب و فضلایی که در آن روز، اعضای‏‎ ‎‏حوزه را تشکیل می دادند، بسیار ساعی و کوشا، مهذب و پرهیزکار و مقید به آداب دینی‏‎ ‎‏و نوافل و مسنونات و مندوبات بودند.» سپس یادآور شدند که «در همان سالهای‏‎ ‎‏نخست، غالب طلاب، در روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رجب برای انجام‏‎ ‎‏عمل معروف به اُمّ داوود روزه می گرفتند؛ ولی من و هم حجره ایم، از این عمل بازماندیم‏‎ ‎‏و روزه نبودیم و طرف عصر مشغول خوردن چای بودیم که مورد اعتراض واقع شدیم».‏

 آیت الله توسلی نیز پیرامون همین موضوع اظهار داشت« ‏‏اساساً امام از تظاهر خوششان نمی آمد. به عکس به کسانی که اهل تظاهر نبودند‏‎ ‎‏علاقه داشتند، مثلاً ایشان از تیمسار ظهیرنژاد خوششان می آمد زیرا وی اهل تظاهر‏‎ ‎‏نبود، هر روز ریشش را تیغ می زد و همانطور خدمت امام می رسید. خیلی ها‏‎ ‎‏می خواستند ایشان را جابجا کنند ولی امام حاضر نمی شدند. یک روز عده ای از‏‎ ‎‏فرماندهان ارتش از جمله فرمانده نیروی هوایی که بعد معلوم شد آدم مغرضی بود و‏‎ ‎‏ریشی هم گذاشته بود، خدمت امام آمده بودند. قرار شد فرمانده نیروی هوایی گزارش‏‎ ‎بدهد؛ تا قبل از گزارش شروع کرد به خواندن دعای فرج. آقای ظهیرنژاد به او گفت: «آقا‏‎ ‎‏عوام نیستند، حرفت را بزن» امام از این سخن خوششان آمد و خندیدند.‏»

حجت الاسلام والمسلمین قرهی از یاران امام خمینی گفته بود که خدا گواه است طی مدتی که من در حضور مبارک امام افتخار خدمت داشتم حتی برای یک مرتبه هم ندیدم در کارهایشان حتی یک حیله شرعی به کار برده باشند. همیشه حقیقت رفتارشان با حقیقت گفتارشان تطابق داشت و خدا می‌داند هرچه را می‌فرمودند راست می‌فرمودند و اهل این نبودند که بخواهند یک کلمه‌ای را که حتی شبه دروغ هم باشد برای جذب کسی به خودشان بیان بکنند.

*خمینی؛ استکبار ستیز عصر خود

جهان، خمینی را با مبارزه می‌شناسد.  روزنامه شیکاگوتریبون (Chicago Tribune) از روزنامه‌های پرتیراژ چاپ شهر شیکاگو  پس از رحلت امام خمینی نوشت: «شاید تاکنون در هیچ دوره ای از سال های اخیر برنامه ریزان سیاسی آمریکا با چنین وضعی روبرو نشده بودند که کشوری در مقابل نفوذ نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا مصونیت داشته باشد.»

هنری آلفرد کیسینجر(Henry Alfred Kissinger) وزیر خارجه و مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا درباره امام خمینی(ره) می‌گوید:«(امام) خمینی(ره) در قواعد تعریف شده ما وارد نمی شد و تصمیماتش همواره محاسبات ما را به هم می ریخت»

این دیپلمات ۹۴ ساله همچنین تاکید کرده بود که (خمینی) غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد، تصمیماتش چنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاستمداران و نظریه پردازان سیاسی می‌گرفت. هیچ کس نمی‌توانست تصمیماتش را از پیش حدس بزند.  آیت الله خمینی با معیارهای دیگری، جز معیارهای شناخته شده در دنیا، سخن می‌گفت و عمل می‌کرد. گویی از جایی دیگر الهام می‌گرفت، دشمنی آیت الله خمینی(ره) با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت. 

حسن رحیم پورازغدی، در خصوص نگاه ویژه رهبر فقید و انقلابی کوبا به امام خمینی (ره) و دین مبین اسلام می گوید: «بنده خودم در جلسه اى از رئیس جمهور قبلى شنیدم که وقتى کاسترو آمده بود ایران، به آقاى خاتمى گفته بود: شما دو امکان بزرگ دارید که اگر در اختیار ما بود، کل قاره آمریکا را فتح می کردیم، یکى اسلام و دیگرى خمینى.»(نقل از تابناک)

*مردم دوستی

 هانری مارکانت در کتاب خود با عنوان «زردهای سرخ» تاکید دارد که به نظر ماکس وبر در اکثر انقلاب‌های موفق حرکت انقلابی قائل به تصمیمات یک فرد که دارای قدرت کاریزماتیک است می‌باشد که این تصمیمات بیشتر براساس رابطه‌ای مبتنی بر عشق و احساسات به مرحله اجرا درمی‌آید. در نتیجه نوع و چگونگی این تصمیمات این نوع رهبریها در اکثر انقلابهای معاصر نیز به چشم می‌خورد بعنوان مثال در جریان انقلاب چین به رهبری مائو عقب‌نشینی که به راهپیمایی دراز معروف است به دستور وی شروع می‌شود که «در طی آن از صد هزار نفر افراد ستون اصلی ارتش مائو بیش از پنجاه هزار نفر در جریان این راهپیمایی به هلاکت رسیدند».

شروع دارا بودن خمینی از کاریزما از خود وی بود. حس توجه و علاقه به مردم خصوصاً کوخ نشینان مورد توجه همیشگی آن عالم فرزانه بود. مردم جزوی از رکن اصلی رهبری برای امام بود.

سایت تاریخ ایرانی در گفت‌وگو با آرشین ادیب‌مقدم، استاد دپارتمان سیاست و مطالعات بین‌الملل دانشکدۀ مطالعات شرق‌شناسی و آفریقای دانشگاه لندن و سردبیر کتاب «معرفی انتقادی خمینی» (انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۱۴) پیرامون ابعاد شخصیتی امام خمینی آورده است:« کاریزما یک برساخت اجتماعی است. به بیان دیگر، سوژه و اُبژه باید در قرابت خود با همدیگر ادغام شوند تا کاریزما جواب بدهد. مطمئنم بسیاری از ایرانیان بودند که شاه را کاریزماتیک می‌دانستند، مثلاً آن‌هایی که نوستالژی سنت سلطنت را در سرزمین پارس داشتند ولی چه بپسندیم یا نپسندیم، در سال ۱۹۷۹، آیت‌الله خمینی در نظر جمع قاطعی از ایرانیان هاله‌ای از قداست انقلابی داشت. این‌ها صرفاً نکات تحلیلی‌اند، نه نکات هنجاری؛ و مشخصاً مقوله‌های مدرن‌اند به این معنا که این انقلاب‌های عظیم، پدیده‌های متعلق به قرن بیستم‌اند و هرگز به آن شکل و صورت دوباره رُخ نخواهند داد. این بافت‌های سیاسی تغییر می‌کنند و آن دیالکتیک سوژه - اُبژه که زیربنای رهبری کاریزماتیک است نیز به همراهشان متحول می‌شود. در ۷۹-۱۹۷۸، آیت‌الله خمینی (مثل انقلابیونی که پیش از او آمده بودند) یک هالۀ متافیزیکی داشت. ایرانیان او را در بافت تصویرسازی‌ها و هنجارهای عاطفی‌ای می‌فهمیدند که در آن زمان در جامعۀ ایرانی رسوخ کرده بود، چیزهایی مانند پارادایم کربلایی امام حسین، امامت، تلألؤ امام علی و غیره. در آن بُرهه از تاریخ ایران، این سیستم‌های فکری قابلیت انفجاری داشتند، چنانکه مثلاً در آثار شریعتی، آل‌احمد، فردید و غیره ظاهر شدند. پس یک فرهنگ سیاسی و اجتماعی گسترده‌تر در کار بود که کاریزمای آیت‌الله خمینی را فعال کرد، گرچه کسانی مثل شریعتی مخالف حکومت روحانیون بودند. مفاهیم مد نظر ایشان، ایدۀ اختراعیِ «اسلام انقلابی» را به ادبیات رایج بسیاری از انقلابیون تبدیل کرد که در نتیجه، ظهور روحانیون هم گریزناپذیر شد. با این وجود، حتی یک روزنامه‌نگار فمینیست سرسخت و ضدمسلمان مانند اوریانا فالاچی هم آیت‌الله خمینی را «سحرانگیز» می‌دید، که در کتاب بعدی‌ام به آن اشاره کرده‌ام. او آن هاله را داشت، هاله‌ای گاندی‌وار.»

خود امام خمینی درباره مردم می‌فرماید: مردم مردمِ الهی هستند، مُسلم هستند، قیامِ للهِ کردند، برای خاطر حق قیام کردند.(صحیفه امام ،ج۵،ص ۴۲). حکومتهای طاغوتی از ملتها جدا هستند و به ملتها فرمانروایی می‌کنند و ملتها هم از آنها جدا هستند.(صحیفه امام ،ج۱۰، ص ۴۸۶). اری بکنید که دل مردم را به دست بیاورید. پایگاه پیدا کنید در بین مردم. وقتی پایگاه پیدا کردید، خدا از شما راضی است؛ ملت از شما راضی است؛ قدرت در دست شما باقی می‌ماند، و مردم هم پشتیبان شمایند.(صحیفه امام،ج۷،ص ۵۱۲)

نگاه پیر جماران به مردم چه در سال‌های غربت، تبعید و مبارزه و چه در ایام شیرین پیروزی  انقلاب اندک تغییری حاصل نکرد. امام برای مردمش همان خمینی نجف و قم، آیت الله خمینی ترکیه و امام خمینی پاریس بود و پس از پیروزی انقلاب نیز تاثیری در این بین ایجاد نشد.

*عدم اعتماد به دشمن

خط حزب‌الله در یکصد و هفتادمین شماره خود به موضوع «بی‌اعتماد به دشمن» با تیتر «امام روح عزت را در این ملت زنده کرد» پرداخته بود. در بخشی از این متن چنین آمده است:بی‌اعتمادی به دشمن و در مقابل آن ایستادن، یکی از درس‌های عقلانیت مکتب امام خمینی(ره) است که در طول سال‌های بعد از انقلاب اسلامی، همواره آن را تجربه کرده‌ایم. امام به دشمن اعتماد نکرد. بعد از آنکه دشمن ملت ایران و دشمن این انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل کوه ایستاد. آن کسانی که خیال کردند و خیال می‌کنند عقل اقتضاء می‌کند که انسان گاهی در مقابل دشمن کوتاه بیاید، امام درست نقطه‌ی مقابل این تصور حرکت کرد. عقلانیت امام و آن خرد پخته‌ی قوام‌یافته‌ی این مرد الهی، او را به این نتیجه رساند که در مقابل دشمن، کمترین انعطاف و کمترین عقب‌نشینی و کمترین نرمش، به پیشروی دشمن می‌انجامد. در میدان رویاروئی، دشمن از عقب‌نشینی طرف مقابل، دلش به رحم نمی‌آید. هر یک قدم عقب‌نشینی ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معنای یک قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست. این، یکی از مظاهر عقلانیت امام بزرگوار بود. 

آنچه مسلم است امام در طول زندگی خود با بحران‌های بسیاری که آمریکا و هم پیمانان او برای ایران ایجاد کردند مواجه بودند. حمایت از رژیم‌های منحوس در منطقه از جمله شاه ایران، سواری در مساله گروگانگیری ۱۳ آبان و آغاز تحریم‌های ایران و حمایت از منافقین داخلی و دشمنان خارجی چون صدام در جنگ ۸ ساله از این دست بوده است. همه این رخداد‌ها پیر جماران را مُجاب می‌کیرد اعتماد به دشمنان نه تنها سودی برای انقلاب نخواهد داشت بلکه می‌تواند راهکاری برای ضربه به این نهضت باشد.

ایشان قطع رابطه را به فال نیک می گیرد و از آن به عنوان طلیعه پیروزی نهایی ملت ایران نام می برد و می گوید: «ملت بزرگوار ایران اگر این طلیعه پیروزی نهایی را که ابرقدرت سفاکی را وادار به قطع رابطه یعنی خاتمه دادن به چپاول گری ها کرده است، جشن بگیرد، حق دارد.»

آمریکا و فرانسه در ابتدای انقلاب از دو کانال با اردوگاه امام خمینی در تماس بودند در تهران از طریق آیت‌الله محمد بهشتی و مهدی بازرگان و در فرانسه از طریق ابراهیم یزدی، دستیار امام خمینی که سال‌ها در تگزاس زندگی کرده و از طریق دوستانی چون پروفسور ریچارد کاتم با وزارت امور خارجه آمریکا در تماس بود. (به نقل از تاریخ ایرانی) 

*پالس‌های ابتدایی آمریکا

 وارن زیمرمن از دیپلمات‌های ارشد سفارت آمریکا در فرانسه در مدت اقامت امام خمینی در نوفل‌لوشاتو، پنج بار با ابراهیم یزدی دیدار کرد. شاید بتوان این دیدار‌ها را آغاز نزدیک شدن امپریالیسم به امام خمینی دانست که در همان ابتدای راه شکست خورد. هرچند ابراهیم یزدی مدعی پاسخگویی امام به نامه رئیس جمهوv آمریکا است اما این پاسخ نیز نتوانست نشانی از اعتماد برای آمریکا ایجاد کند.

*مک فارلین دومین تلاش

مک‌فارلین، ایران‌گیت و ایران-کنترا شاید دومین تلاش آمریکا برای مذاکره با ایران بود آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که از طریق مذاکره پنهانی و معامله با ایرانی‌ها، می‌توانند نسبت به آزادی گروگان‌های خود در لبنان اقدام کنند. پس از کش و قوس‌های فراوان سیزدهم آبان ماه 1365 بود که هاشمی رفسنجانی از طرف امام مأموریت یافت تا ماجرای مک‌فارلین و جزئیات سفر آمریکایی‌ها را برای مردم بازگو کند.

رئیس مجلس شورای اسلامی وقت (هاشمی رفسنجانی) در جمع شرکت‌کنندگان در مراسم سیزده آبان، گفت: حضرت امام نیز در این مورد گفتند: «رئیس‌جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد. این متفرقه‌گویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری آمریکا، حکایت از عظمت مسئله می‌کند. یک مقام عالی‌رتبه –به قول خودشان– از آمریکا به‌طور قاچاق و با تذکره جعلی وارد ایران می‌شود درصورتی‌که ایران نمی‌داند چیست. به مجردی که وارد می‌شود معلوم می‌شود که این از مقامات آمریکا است. ایران او را در یک جایی تحت نظر قرار می‌دهد و او با هرکسی خواسته‌ است ملاقات کند، ملاقات نمی‌کند.»

*واکنش امام به سومین درخواست آمریکا برای مذاکره با ایران 

روزنامه «جمهوری اسلامی» و همچنین روزنامه «رسالت» در شماره ۲۹ آبان ۱۳۶۷ خود نوشتند: در پی رسیدن نامه‌ای منسوب به جیمی کارتر رئیس‌جمهور سابق آمریکا خطاب به امام خمینی به دفتر ایشان، امام امت فرمودند که برای جلوگیری از هرگونه سوء استفاده متن این نامه به اطلاع عموم برسد.

در این رابطه از سوی حجت‌الاسلام حاج سید احمد خمینی اطلاعیه‌ای منتشر شد که متن آن بدین شرح است:

به اطلاع عموم می‌رساند امروز شنبه (دیروز) نامه‌ای منسوب به آقای کارتر رئیس‌جمهور اسبق آمریکا خطاب به حضرت امام مدظله‌العالی رسیده است که کارشناسان ما خط جیمی کارتر را تایید کردند و حضرت امام فرمودند: «برای جلوگیری از هرگونه سوء استفاده این نامه به اطلاع عموم برسد.»  حضرت امام همچنین در ادامه این وقایع ضمن تکذیب هرگونه ارتباط ایران با گروگان‌گیری نیروهای آمریکایی در لبنان، فرمودند: «همان گونه که بار‌ها گفته‌ام رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است و بین این دو آشتی نیست.»

اما امام به همین مسائل نیز بسنده نکردند و بارها بیان داشتند:  ایران دستش را پیش آمریکا انشاء الله تا ابد دراز نمی کند ولو اینکه فانی شود»، «جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد» و همچنینایشان در وصیت نامه خود می گویند: « اگر با دست جنایتکار آمریکا محو شویم و خدای خویش را ملاقات کنیم بهتر از این است که در زیر پرچم ارتش سیاه غرب، زندگی اشرافی داشته باشیم.

*پایان

حضرت امام خمینی در مسیر زندگی سیاسی خود، هیچگاه از آرمان‌ها عدول نکرد. آن بزرگمرد تاریخ تا بدانجا پیش رفت که گویی سیاست اسلامی راه اصلی رسیدن به هدف نهایی که همانا تحقق آرمان‌های انقلاب است تعیین کننده سرنوشت خواهد بود. خمینی آن چیزی را در زندگی ساده خود داشت که شاهان و کاخ نشینان جهان نمی‌توانستند فرمول آن را بهم بزنند همین مساله نیز باعث شد خمینی سیاسی‌ترین و اسلامی‌ترین رهبر انقلاب باقی بماند.



telegramestenadnews

نظر دادن

1990862 531 27181

instagram estenad

telegram estenad

فرم جذب خبرنگار استنادنیوز

 

آخرین اخبار